با دامَنی از شکوفه ها

با دامَنی از شکوفه ها

در طلاییِ دشت های فرآخ، خواهم دَوید ...^-^
با دامَنی از شکوفه ها

با دامَنی از شکوفه ها

در طلاییِ دشت های فرآخ، خواهم دَوید ...^-^

چیزى نیست ! همه چیز عادى ست ...

و شاید این طبیعت آدم ها باشد !

آن ها به سادگى به یکدیگر آسیب مى رسانند

اهمیت و ارزش چندانى براى احساس، روح و حتى آبروى

دیگران قائل نیستند اما آنچنان به خودشان اهمیت میدهند که اغلب موارد اگر کسى، چیزى بسیار کمتر از آنچه که آن ها با دیگران کرده اند، در حقشان بکند 

سخت خشمگین، گله مند و منقلب مى شوند !

جهان را به هم مى ریزند و فریاد میکشند !

خودشان را مستحق کوچکترین اهانت، بى احترامى یا بى عدالتى نمیدانند حال آنکه به راحتى به دیگران توهین میکنند ، حرمت ها را لگدمال میکنند و بى عدالتى را به حد اعلاء مى رسانند !

و هیچ کَکِشان هم نمى گَزَد !

این آدم نماهاى خودخواه ،

خود پرست و خودنما ،

که هیچکس نمیداند حقیقتا 

چه میخواهند ...!

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت 23:36 http://Sooskesiah.blogsky.com

گمونم خودشونم نمیدونن چی میخوان :)

حتما همینطوره...!
حتما !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد